تصویر هدر بخش پست‌ها

palace blog

Our palace

Teen Vampire 🧛🏻‍♀️ p1

| 🥀 Eeffel

سلام کیوتا🍑

گفتم یه پارت از خون آشام جوان بزارم که موضوع دستتون بیاد😊🍀

به ماه خیره شد : 《 چرا من؟! 》

بی خیال شد. فکرش درگیر بود. شب سختی در پیش داشت.....

.

.

.

.

.

جلوی آینه دندان هایش را وارسی کرد.

با خود گفت : 《 جَمِش می کنم... سادست...》و چند نفس عمیق کشید.

 

- ایزاااا ، بیا! می خوایم جرعت حقیقت بازی کنیم!

ایزابلا گفت : 《 اووومدم! 》

ویکتوریا گفت : 《 باید منتظر بمونیم؟ 》

- آرههههه!

و بعد از اتاق بیرون آمد.

 

نمی توانست خودش را کنترل کند. چه آن دندان های دراز، چه آن چه آن ناخن های بلند و تیز ، آن پوست ترک خورده و یاسی و ترسناک  و چشم های قرمز و ترک خورده و اشتیاق به خون.

 

ماریا گفت : 《 حالا که اومدی شروع کنم. 

تقلب سر امتحان؟ 》

همه یک انگشت از پنج انگشتشان را پایین آوردند.

امیلی گفت : 《 همه تقلب کردیم! 》

ویکی گفت: 《 اوه! من، من! کسی رو کشتین؟》

ایزابلا به خودش لرزید.

بلا گفت :《 ویکی! چرت نگو. به نظر تو ما یه سری قاتلیم؟》

ایزابلا جدی و با شک گفت : 《 مگه چیه؟ اینم یه چیزه دیگه!》

لحظه ای سکوت خفه کننده ای اتاق را در بر گرفت.

ویکی به سکوت پایان داد :《 وااااا! خو راست می گه! به هر حال مطمئن شدیم کسی یه موجود شبیه گرگینه یا ومپایر نیست. 》

 

برای چند ثانیه دیگر آن سکوت کشنده برگشت و صدای امیلی سکوت را شکست و به آن پایان داد :《 بعدی کیه؟》

 

و بازی به روال عادی ادامه پیدا کرد.

همه چیز عادی بود به جز ایزابلا....

 

 

خب تموم شد.

اینم عکس اسپنسر که هنوز توی داستان نیست، ویکی که مو های آبی داره و ایزابلا که یه خون آشامه وحشیه.

بای🍑👋🏻