تصویر هدر بخش پست‌ها

✧ܦ̈ــصـܝ‌ ܢ̣ــّܠـߊ‌ܭَـ✧

✧ܦ̈ــصـܝ‌ ܢ̣ــّܠـߊ‌ܭَـ✧

پلنگ صورتی

پلنگ صورتی

| SΔLIN

پارت اول

کارآگاه «ژاک کلوزو» در دفترش نشسته بود و با آرامش تمام، داشت پیپ میکشید.

حسابی منگ و کیفور‌ شده بود که ناگهان منشی اش وارد شد و گفت:« جناب کارآگاه، جناب کارآگاه!» 

کلوزو که از ورود ناگهانی منشی ترسیده بود، حدود دو متر از جا پرید و با صدای نازک و لهجه فرانسوی غلیظش گفت:« چه مغگته مگه نمی‌بینی داغم استغاحت میکنم؟» 

منشی اش گفت :« مشتری داریم!» 

کلوزو ناگهان صاف نشست و گفت:« آخ جون مشتغی! زود بفغستش داخل!...» 

و در فاصله ای که منشی اش رفت تا مشتری را صدا بزند، کلوزو کمی به سر و وضعش رسید، کراواتش را مرتب کرد و دستی هم به سبیل کوچک و تُنُکش کشید.

بعد از چند دقیقه، مردی کوتاه قد و سبیلو که شبیه به تخم مرغ بود، وارد دفتر شد. 

او روی صندلی مقابل میز کلوزو نشست و بدون اینکه سلام کند گفت:« آقای کلوزو لطفاً به دادم برسید!» 

کلوزو پیپش را گوشه دهانش گذاشت و ابرویش را کمی بالا انداخت تا شبیه شرلوک هلمز به نظر برسد، سپس به مرد گفت:« مشششششکلتتتتون چیه آقا؟» 

مرد تخم مرغی از داخل جیب پیراهنش چند قطعه عکس بیرون آورد و آنها را روی میز کلوزو گذاشت و با لحن عجیبی گفت:« پلنگ صورتی!» 

کلوزو نگاهی به عکس ها انداخت؛ چند عکس بود از رد پاهای یک پلنگ، اما به رنگ صورتی.

کلوزو سبیل خود را تاباند و گفت:« اینا که چیزی غو مشخص نمیکنه...» 

مرد تخم مرغی عکس دیگری از جیبش درآورد و به کلوزو داد و گفت:« این عکس رو به سختی ازش گرفتم!» 

عکس تار بود، اما کاملاً مشخص بود که از موجودی قد بلند و صورتی رنگ گرفته شده است. 

مرد تخم مرغی گفت:« اگه بتونید برام پیداش کنید و بگیریدش پول خوبی بهتون میدم! فقط مراقب باشید! اون خیلی موجود موذی هستش! 

یکبار که میخواستم توی باغم گل های زرد بکارم، اون اومد و همه گل ها رو کند و به جاش گل های صورتی کاشت!

یک بار دیگه هم، موقعی که میخواستم خونه ام رو بازسازی کنم، قصد داشت توی کارم مداخله کنه و خونه خودشو توی ملک من بسازه! 

و البته هزاران بار دیگه هم منو اذیت کرده!» 

کلوزو گفت:« بسیاغ خب، ببینم چی کاغ میتونم بکنم...» 

 

 

( فعلاً )