خواهر شوهر p1
| ...meriya...
پارت ۱
*خواهر شوهر*
سلام
من تو زندگیم اشتباه زیاد کردم و یکی از این اشتباهات اعتماد بود .
من مریم هستم . دختری که چند ساله ازدواج کرده و زندگی خوبی داره .
میخوام زندگیمو این طوری براتون تعریف کنم .
از روزی که خونه مادر شوهر بودیم و خواهر شوهر با گریه و زاری اومد و گفت که خسته شده و دیگه تحمل این زندگی و نداره .
اولش فقط گیج بهش نگاه کردیم ولی اون هر لحظه مصمم تر حرف میزد و آخرش هم به جیغ و داد رسوند که اصلا شما حرف منو فهمیدید ؟
همین داد و بیداد انگار ما رو از هپروت بیرون کشید و تازه فهمیدیم که چه اتفاقی قراره برای خانواده بیوفته .
پایان قسمت اول
* کپی ممنوع * ❌