سناریو نویسندگان پارت یک
با یک سم دیگر از نویسنده گام همراه هستید💔😃
این برچسب سم و طنز نویسندگان مربوط به همین جور چیزاشت
بریم ادامه تا ...آره دیه 💔😍
یه روز عادی درگفتمان:
هرکس یور بود
ستی به دیانا:
آره دیه ممدو دوس دارم آبش خوشمزه میزنه هااا😍
من:خاک توسرتون
شارلوت در حال سرچ تو ویسگون: dady 😍
ویسگون:ددی دریافت نشد
شارلوت:گرازمم ،عزقمم،شوهر برام پیدا کن 😃💔
من:یکی از بچهای گفتمان رو بگیر 🤡💔
همون لحظه:
صدای قلوپ قلوپ خوردن های غوره توسط ساری،و همون لحظه اخبار میگن که غوره های شهر تموم شده،
آره خلاصه،تشنج میکنه که یهو اخبار حرفشو پس میگیره و میگه مهمه غوره داریم،آره خلاصه ساری غوره بر کمر بهوش میاد،دیانا میره برای ساری آبغوره درست کنه و عاره،
چند دقیقه بعد:
ممدی که انگشتش تو دماغشه و خوابیده-
ستی:کاش اون دستی که تو دماغشه رو افتخار بده و بکنه تودهنم ،شکلش سبزه ،طعمشم از ممده 🤡🥰
دیانا:آوردن طبل بالا سر ممد و کوبیدن-
ممد نزدیک بود تو شلوارش بکنه و آرهه💔🤡
ممد:دیانا صگ مرض داری؟🥰
دیانا:خیلی🥰🥰🥰🥰
و همون حال آدرینا:داداشیم کو😭
چند دقیقه بعد
شارلوتی که به ساری خط میده که برن تو اتاق تنها ،وقتی شارون میره تو اتاق صدای جیغی میاد
برگ های اسی ریخت،داشت به ام ار شیر میداد
اسی:شیرلوت در بزن الاغ🥰
شارلوت تو ذهنش-حیف نمیتونم ساری رو تنها خفت کنم-:اهم چیز خب باشه اسب
همون حال ساری ای که داره خشتک بچخارو میگرده تا ببینه غوره دارن یا ن🤡
من:فازتان خاعر
ادامه بدم🤡؟